هر که را ذره‌اي ازين سوز است

شاعر : عطار

دي و فرداش نقد امروز استهر که را ذره‌اي ازين سوز است
لاجرم بر دو کون پيروز استهست مرد حقيقت ابن‌الوقت
پس بسي سال و ماه يک روز استچون همه چيز نيست جز يک چيز
ليک در اصل جمله يک سوز استصد هزاران هزار قرن گذشت
شب و روزش چو عيد و نوروز استچون پي يار شد چنان سوزي
که همه کون را جگر دوز استذره‌اي سوز اصل مي‌بينم
بل همان سوز آتش‌افروز استنيست آن سوز از کسي ديگر
عاشقان را دليل‌آموز استسوز معشوق در پس پرده
زين طريقت جهنده چون يوز استهرکه او شاه‌باز اين سر نيست
که فريد آنچه گفت مرموز استتو اگر مردي اين سخن پي بر